استاد قرائتی
بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز مى خرم.
وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.
بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت!!!
بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟
دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل کوتاهى میکنیم؟...
مهدی جان!
ما اشتباه کرده ایم که به انتظار نشسته ایم!
باید به انتظار بایستیم!
تعجیل در فرجش صلوات...
[ شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۴۹ ق.ظ ] [ امیرمحمد ولیان ]
[ ۰نظر ]