آقای قرائتی
من تو اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم.
تا درو باز کردم دیدم یه دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگله!
تا در رو باز کردم، اوه... چه شکلی!
داخل اتاق رئیس رفتم، گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟!
گفت : نه!
گفتم : چطور با یه دختر به این زیبایی تو یه اتاق هستی و در هم بسته است؟!
گفت : آخه ما حزب اللهی هستیم!!!
گفتم :
"" خوشا به حالت که اینقد به خودت خاطرت جمعه. حضرت امیر به زنای جوون سلام نمیکرد.
گفتند : یا علی، رسول خدا سلام میکند؛ تو چرا سلام نمیکنی؟!
گفت : رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. میترسم به
یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد.
دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است.""
[ يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ب.ظ ] [ امیرمحمد ولیان ]
[ ۰نظر ]