شعر درمورد امام زمان
دردهایم غالبا پیش تو درمان می شود
با کریمان کارهای سخت آسان می شود
پلک بر هم می زنی و روز را شب می کنی
چشم اگر برداری از دریا بیابان می شود
خوب می دانم جهان وابسته ی الطاف توست
در حقیقت ابر با اذن تو باران می شود
بی گمان وقتی بیایی از سر شرمندگی
پشت ماه روی تو ،خورشید پنهان می شود
از "حرم" تا "جمکرانت" بال در می آورم
آسمان زیر قدم هایم خیابان می شود
دست پر برگشته هرکس دست خالی آمده
هر چه کم آورده ام اینجا فراوان می شود
هر کسی آمد به "قم" اما نیامد "جمکران"
وقت برگشتن به شهر خود پشیمان می شود
روز محشر نامه ی اعمال مارا وا نکن
حتم دارم واکنی حالت پریشان می شود
در قیامت دلخوشم اما به لطف جد تو
ضامن من نیز "آقای خراسان" می شود
[ يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۴۳ ب.ظ ] [ امیرمحمد ولیان ]
[ ۰نظر ]